با دوس دخترم داشتیم از خیابون رد میشدیم ، عینک دودی زده بود. گشت اومد گفت خانوم چه نسبتی با شما دارن؟ منم گفتم : خانوم کور هستن دارم از خیابون رد می کنم
تموم شد و رفت !
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻪ ﻣﺎ ﯾﻪ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﮐُــﺮﺩﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺗﺒﻠﺖ ﻣﯿﺬﺍﺭﯾﻢ ﺗﻮﺵ!
ﺍﺧﯿﺮﺍ ﻟﭗ ﺗﺎﭘﻢ ﺗﻮﺵ ﺗﺴﺖ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﺑﺎﺯﻡ ﻣﺜﻞ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ

تلفن خونمون زنگ خورد برداشتم بجا اینکه بگم الو بله
گفتم بلو اله
طرف هم قاطی کرد گفت سلو الام " >
--------------------------------------------@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@-------------------------------
ﻣﻦ ﻫﺮﭼﯽ ﺻﺒﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﺭﻭ ﻏﻠطﮏ ﺧﺒﺮﯼ
ﻧﺸﺪ . . .
ﺍﻻﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﮐﻪ ﻏﻠطﮏ ﺑﯿﻮﻓﺘﻪ ﺭﻭﻡ ﺧﻼﺹ
ﺷﻢ ﺑﺮﻩ |:
---------------------------------------------@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@------------------------------
پس چرا اتفاق خاصی نمیفته .من الان نیم ساعته نشستم
خونمون خرابه حتماً
بعد زود گفتم معذرت حواسم نبود
چشاشو بست هر چی از دهنش در اومد بارم کرد!!
اخرشم گفت اگه قصدت دوستیه چرا مودبانه نمیگی...................
من دیگـــــــــــــه میرم یه جا جدید پیدا کنم واسه محو شدن

خدافس.............
الان داشتی با خیال راحت نفس می کشیدی …
والا

انقدر به آرایش دخترا گیر ندید ، مسخرشون نکنید !
هی دماغشو فلان کرده لباشو فلان کرده !
لج میکنن و دیگه آرایش نمی کنن اون وقت دیگه نمیشه نگاهشون کرد !
دودش تو چشمم خودتون میره هاااا..!
--------------------------@@@@@@@@@@@@@@@@-----------------------


.
.
.
.
.
.
منم فرستادم برای باباش
بعـــــــــــــله یــه همچی آدمیــم مــن

یه موقعی توی مراسم عقد سکه هدیه میدادن
بعد شد نیم سکه، بعد ربع سکه
بعد این سکههای یک گرمی و نیم گرمی «پارسیان» و این چیزا اومد …
عنقریب روزی فرا میرسه که به عروس و داماد فقط بتونیم بگیم “آفرین” !
--------------------@@@@@@@@@@@@@@@-------------------------------------
میدونی بهترین یونجه مال کجاست ؟
براشت نوشتم : نه نمیدونم ...
برام نوشته مشکلی نیست از یه گاو دیگه میپرسم ... !!
منو میگی
ینی یه همچین دوستای اهل دلی داریم ما!!

به همه چیز فکر کرده ام ...
بیشتر به تو ...
و می دانم که خوابی...
و قبل از بسته شدن چشم هایت ...
به همه چیز فکر کرده ای...
" جــــز مــــن "
میگه شکلات …
گفتم ای جونم ! چه شکلاتی بخرم برات ؟
یهو چشماشو تنگ کرد گفت : شکلات تلخ ! مثه طعمِ زندگی …
|
|
|||||||
|
|
|||||||
|
|
|||||||
|
|
|||||||
|
|
|||||||
|
||||
|
16 آبان 1389 ساعت 23:49 |
|||
|
غضنفر از تاکسی پیاده می شه در و محکم می بنده، و می گه: پدر سگ خودتی! غضنفر می گه: بعدا که می گی |
|||
|
|||||||||
|
06 آبان 1389 ساعت 12:56 |
||||||||
|
دفترچه خاطرات غضنفر : خیلی فقیر بودیم ،هیچ پولی نداشتیم ، مادرم قادر به زاییدن من نبود ، خاله ام مرا زایید! |
||||||||
|
|
||||||||
|
|
||||||||
|
||||
|
19 شهریور 1389 ساعت 02:01 |
|||
|
یارو ميره دستشويي هرچي زور زد آروغ ميزد به خودش ميگه : نكنه بر عكس نشستم !!! |
|||
|
||||
|
19 شهریور 1389 ساعت 01:48 |
|||
|
به غضنفر میگن تا حالا لو رفتی ؟ میگه نه ، ردیف کن آخره هفته بریم !!! |
|||
|